علم اروپا ایران سیاسی ایرانی اخبار سیاست خارجی

علم: اروپا ایران سیاسی ایرانی اخبار سیاست خارجی

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز اخبار اجتماعی حرفهای آدمهایی که پشت در سفارت منزل های آلمان و ترکیه صف کشیده اند تا از کشور مهاجرت کنند

    دیوار بلند سفید از چهارراه فردوسی شروع می شود و می رسد به کیوسک سبز پلیس دیپلماتیک و سیاهی جمعیتی که کنار دیوار صف کشیده اند.آدم ها نشسته اند روی سکوهای کنا

    حرفهای آدمهایی که پشت در سفارت منزل های آلمان و ترکیه صف کشیده اند تا از کشور مهاجرت کنند

    حرفهای آدمهایی که پشت در سفارت منزل های آلمان و ترکیه صف کشیده اند تا از کشور مهاجرت کنند

    عبارات مهم : آلمان

    دیوار بلند سفید از چهارراه فردوسی شروع می شود و می رسد به کیوسک سبز پلیس دیپلماتیک و سیاهی جمعیتی که کنار دیوار صف کشیده اند.آدم ها نشسته اند روی سکوهای کنار دیوار یا ایستاده و تکیه داده اند. ایرانی ها حالا سفارت آلمان را با همین شلوغی هر روزه می شناسند. با آنهایی که چشم ارزش به در باریک و دریچه ای کوچک است تا ببینند قرعه ویزا گرفتن به نام ارزش می افتد یا نه.

    حرفهای آدمهایی که پشت در سفارت منزل های آلمان و ترکیه صف کشیده اند تا از کشور مهاجرت کنند

    آنهایی که برابر دریچه ایستاده اند مدارک ارزش را سفت و محکم گرفته اند و تا دریچه باز می شود انگار با دلشوره دست ارزش را دراز می کنند تا سریعتر از بقیه هرچه دارند و ترجمه کرده اند، بسپارند به کسی که فقط صورت اش از پشت دریچه پیداست. در بزرگتر هم تا باز می شود همه نگاه ارزش می رود آن سمت و نیم خیز می شوند تا اسم ارزش را بشنوند. اگر نام ارزش را بشنوند می دوند و سریع پایشان را می گذارند بین در و چارچوب که هرگز در دوباره بسته شود و بعد بقیه دوباره سر جایشان می ایستند یا تکیه می دهند به دیوار.

    جوان ترها زیاد این پا و آن پا می کنند و عجله دارند. تعدادشان هم کم نیست و شاید هم زیاد از بقیه به چشم می آیند. بیشترشان می خواهند جهت تحصیل راهی آلمان شوند. نه فقط آلمان، خیلی ها می گویند جوان های زیادی این روزها از رفتن و مهاجرت حرف می زنند. دلشان می خواهد تحصیل و حتی زندگی ارزش را ببرند آن طرف دنیا. آیا راه دور برویم، شاید این رؤیای خودتان هم هست. انگار موجی آمده که همه را با خود ببرد.

    دیوار بلند سفید از چهارراه فردوسی شروع می شود و می رسد به کیوسک سبز پلیس دیپلماتیک و سیاهی جمعیتی که کنار دیوار صف کشیده اند.آدم ها نشسته اند روی سکوهای کنا

    نگین هم دلش به رفتن هست. 31سال دارد و لیسانس زبان انگلیسی گرفته ولی می خواهد برود آلمان و آنجا ادبیات انگلیسی بخو اند. امروز و دیروز هم فکر رفتن به سرش نیفتاده و 7، 8 سالی است که تصمیم به این کار گرفته و هفته دیگر مسافر است: «دو سال پیش اقدام کردم. بعد از تحقیق راجع به دانشگاه از یکی ارزش پذیرش گرفتم. وقت سفارت هم گرفتم و بالاخره انگار دارد همه چیز جور می شود که بروم.»

    وقت سفارت گرفتن چالش بزرگ همه آنهایی است که قصد مهاجرت دارند. به قول آنهایی که الان منتظرند آنقدر درخواست جهت گرفتن ویزا زیاد شده است که اگر درخواست بدهی 30 ماه بعد وقت می دهند. حداقل آلمانی ها که این طوری هستند. ولی نگین دو سال پیش این وقت را گرفته هست. در این دو سال زبان آلمانی اش را تکمیل کرده و مدارکش را تطبیق داده تا چیزی کم نداشته باشد. هنگامی که می پرسم آیا می خواهد آنجا درس بخو اند می گوید: «برای شرایط تحصیلی و کار بهتر. البته فقط اینها نیست؛ شرایط اجتماعی و حقوقی که دارد هم برایم مهم بود.»

    خانواده هم با رفتنش موافق بوده اند و کمکش کرده اند تا 8 هزار و 640 یورویی را که جهت یک سال زندگی باید پیش پیش به آلمانی ها می داد جور کند. هرچند دوری از همین خانواده الان یکی از وحشت های اوست جهت مهاجرت: «دوری از خانواده سخت است و می دانم خیلی دلم برایشان تنگ می شود. البته از چیزهای دیگر هم می ترسم.

    حرفهای آدمهایی که پشت در سفارت منزل های آلمان و ترکیه صف کشیده اند تا از کشور مهاجرت کنند

    نژادپرستی که می گویند هنوز در آلمان وجود دارد. مخصوصاً در شرقش که هنگامی که مهاجر می بینند به آلمانی می گویند برو بیرون! همین جا و در سفارت برخوردهای بدی می کنند. گاهی بی اعتنایی و گاهی بی احترا می و هنگامی که این را می بینم با خودم می گویم الان در کشور خودم هستم و این برخورد را دارند، آنجا بروم چه می شود؟ جهت روابط اجتماعی هم دلشوره دارم. من خیلی اجتماعی هستم و می ترسم آنجا حداقل اوایلش نتوانم بخوبی ارتباط برقرار کنم.» نگین نمی د اند بعد از تحصیلش بر می گردد کشور عزیزمان ایران یا می ماند همان جا. به قول خودش هنوز هیچ چیز مشخص نیست. شاید ماند و شاید هم برگشت.

    فقط سفارت آلمان نیست که مشتری دارد. کنار سفارت فرانسه و پشت میله ای کوتاه هم صفی تشکیل شده است هست. حالا نه به اندازه صف بلند و پرتعداد سفارت آلمان ولی آدم ها کم هم نیستند. شقایق اول صف ایستاده و نگاهش به در سفید است تا اینکه در باز می شود و او همراه زن دیگری می رود داخل سفارت. چند دقیقه ای نگذشته که می آید بیرون و می گوید: «گفتند ساعت 10 بیا.» ساعت 9 است و این یعنی یک ساعت معطلی. شقایق رایانه خو انده و از یک سال پیش هوای رفتن به سرش زده. از همان اول هم تصمیم گرفته برود فرانسه و اول زبان بخو اند و بعد کامپیوتر. همه کارهایش را کرده و هم پذیرش گرفته و هم مدارکش را تکمیل کرده. کاری که خیلی هم راحت نبوده:

    دیوار بلند سفید از چهارراه فردوسی شروع می شود و می رسد به کیوسک سبز پلیس دیپلماتیک و سیاهی جمعیتی که کنار دیوار صف کشیده اند.آدم ها نشسته اند روی سکوهای کنا

    «ترجمه مدارک و مراحلی که باید طی کنی خیلی سخت هست. من خودم به تنهایی اقدام کردم و به وکیل یا شرکت مهاجرتی کارم را نسپردم. با این حال تا الان کم خرج نکرده ام. یک میلیون تومان پول ترجمه مدارک داده ام و 300 یورو هم به سفارت.» هنگامی که می پرسم برخورد سفارتی ها با او و بقیه چطور است می گوید: «نمی شود گفت بد است ولی محترمانه هم نیست. ولی چاره ای نیست و باید کارمان انجام شود.»

    به قول خودش یک سوم دوستان و آشنایانی که می آشنا حتی بین فالوئرهای اینستاگرامش یا رفته اند یا می خواهند بروند و خودش هم مثل بقیه خواسته مهاجرت کند تا برود دانشگاه بهتر و کار بهتر پیدا کند هرچند که الان با خودش می گوید بعد از تمام شدن درسش بر می گردد کشور عزیزمان ایران ولی خیلی هم مطمئن نیست.

    گذشتن از عروسی جهت رفتن

    حرفهای آدمهایی که پشت در سفارت منزل های آلمان و ترکیه صف کشیده اند تا از کشور مهاجرت کنند

    بهروز و بهنوش نشسته اند روی سکوهای کنار سفارت ترکیه با پاکتی که نشان یک دارالترجمه رسمی را دارد. اینجا مثل سفارت آلمان و فرانسه شلوغ نیست ولی این طور هم نیست که اگر بخواهی مهاجرت کنی خبری از انتظار کشیدن نباشد. بهروز و بهنوش تازه ازدواج کرده اند. بهنوش ساکت تر است و نگاهش را می اندازد به بهروز که تند تند حرف می زند. به قول خودشان نه عروسی گرفته اند و نه جهیزیه خریده اند و هرچه داشته اند جمع کرده اند تا بتوانند مهاجرت کنند. هدفشان هم اول آلمان بوده ولی شرایطش سخت بوده و از بعد آن برنیامده اند و حالا می خواهند بروند ترکیه. هرچند که به گفته بهروز احتمالاً هنگامی که رسیدند ترکیه مدتی بعد راهی آلمان می شوند. آن هم جهت پناهندگی؛ چون سرمایه کافی جهت مهاجرت عادی ندارند. در ترکیه فامیلی دارند که می توانند کمی روی او حساب کنند و با تعریف های او از ترکیه عزم ارزش را جهت رفتن جزم کرده اند.

    می پرسم آیا می خواهید بروید؟ بهروز می گوید: «من در عراق و در حرم امام علی(ع) کار می کردم و آشپز زائران ایرانی بودم ولی بهنوش اینجا بود. مگر می شود همسرت را تنها بگذاری و ماهی یک بار بیایی و سر بزنی؟ گفتم اگر برگردم کشور عزیزمان ایران باید بروم جایی مثل شرکتی که قبلاً کار می کردم کار کنم آن هم با ماهی یک میلیون و 200 هزار تومان و بعد یک میلیون و 500 هزار تومان پول اجاره منزل بدهم.

    شرکتی که بهنوش در آن کار می کند حقش را می خورد. مثلاً سنواتش را نمی دهند و هزار مسئله دیگر. با این شرایط چطور می توانیم زندگی کنیم؟ نه آقازاده ایم نه پدر و همسرم سرمایه ای دارند که جهت کار و زندگی به ما بدهند و نه بلدیم مال حرام بخوریم. دلمان می خواهد برویم جایی که یک قالب پنیر یک هفته ای از هزار تومان نرسد به 3 هزار تومان یا هنگامی که صبح بیدار می شویم یک اتفاق عجیب نیفتاده باشد که همه چیز را به هم بریزد. ما فقط می خواهیم روزی 8 ساعت کار کنیم، 8 ساعت تفریح کنیم و 8 ساعت بخوابیم. همین!»

    بهروز و بهنوش تصویری از ترکیه دارند که به نظرشان با آن می توانند زندگی دلخواه ارزش را بسازند. حالا که می خواهند بروند ترکیه بهروز خیال هایی دارد و می گوید چون آشپزی بلد است می خواهد آنجا بعد از اینکه جاگیر شدند، فست فود باز کند. در خیال های رنگی بهنوش و بهروز فست فود همه جا خواهان دارد و با آن زندگی ارزش عوض می شود و راحت همه چیز را به نفع خودشان عوض کردن می دهند. شاید حتی توانستند بعدها خانواده ها را که از حالا می دانند خیلی دلتنگ ارزش می شوند با خودشان ببرند. این رؤیای آنهاست.

    ایران

    واژه های کلیدی: آلمان | ترکیه | زندگی | مهاجرت | مهاجرت | اخبار اجتماعی


    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار